چرا رابطههای عاشقانه گاهی اوقات به رابطههای وابسته و کنترلگر تبدیل میشوند؟
عشق، یکی از زیباترین و پیچیدهترین احساسات انسانی است. در یک رابطه عاشقانه سالم، دو نفر با احترام متقابل، آزادی و همدلی در کنار هم زندگی میکنند. اما متاسفانه، گاهی اوقات این روابط به مسیری ناخوشایند منحرف شده و به رابطههای وابسته و کنترلگر تبدیل میشوند. در این نوع روابط، یکی از طرفین یا هر دو، سعی در کنترل رفتار، افکار و احساسات دیگری دارند و استقلال و آزادی او را سلب میکنند. اما چه عواملی باعث میشوند که یک رابطه عاشقانه به چنین وضعیتی دچار شود؟ در این مقاله، به بررسی 15 نکته کلیدی در این زمینه میپردازیم:
این عوامل میتوانند به صورت مجزا یا ترکیبی در یک رابطه حضور داشته باشند و به تدریج زمینهساز وابستگی و کنترلگری شوند:
- ✳️
ناامنی عاطفی:
ترس از دست دادن معشوق، ریشه بسیاری از رفتارهای کنترلگرانه است. فرد ناامن، برای حفظ رابطه، سعی میکند بر رفتار و انتخابهای طرف مقابل تسلط پیدا کند. - ✳️
عزت نفس پایین:
وقتی فردی ارزش و اهمیت خود را در گرو تایید و توجه دیگری میبیند، به شدت وابسته به او میشود و برای جلب رضایت او، حاضر به انجام هر کاری است. - ✳️
تجربههای آسیبزای گذشته:
سوءاستفادههای عاطفی یا جسمی در روابط قبلی، میتواند باعث ایجاد ترس، بیاعتمادی و نیاز به کنترل در روابط بعدی شود. - ✳️
باورهای غلط درباره عشق:
تصوراتی مانند “عشق واقعی یعنی یکی شدن” یا “اگر دو نفر عاشق هم باشند، نباید هیچ رازی از هم داشته باشند” میتواند زمینهساز رفتارهای ناسالم در رابطه شود. - ✳️
عدم استقلال فردی:
وقتی فردی هویت مستقل، سرگرمیها و دوستان خود را نداشته باشد، تمام تمرکز و انرژی خود را صرف رابطه میکند و به شدت وابسته به طرف مقابل میشود.

- ✳️
مشکلات ارتباطی:
ناتوانی در بیان احساسات و نیازها به صورت شفاف و سازنده، میتواند منجر به سوءتفاهم، خشم و رفتارهای کنترلگرانه شود. - ✳️
فشار اجتماعی و فرهنگی:
باورهای سنتی و کلیشهای درباره نقشهای جنسیتی و انتظارات از یک رابطه، میتواند بر نحوه رفتار افراد در رابطه تاثیر بگذارد.
- ✳️
شخصیتهای کنترلگر:
برخی افراد به طور ذاتی تمایل بیشتری به کنترل دیگران دارند و در روابط خود به دنبال قدرت و تسلط هستند. - ✳️
اعتیاد به عشق:
برخی افراد به شدت به احساس سرخوشی و هیجان ناشی از رابطه عاشقانه وابسته میشوند و برای حفظ این احساس، حاضر به انجام هر کاری هستند.
- ✳️
حسادت افراطی:
حسادت بیش از حد، نشانهای از ناامنی و بیاعتمادی است و میتواند منجر به رفتارهای کنترلگرانه و محدودکننده شود. - ✳️
ایزوله کردن فرد از دوستان و خانواده:
فرد کنترلگر سعی میکند شریک عاطفی خود را از اطرافیانش جدا کند تا بتواند راحتتر او را تحت سلطه خود درآورد. - ✳️
بهرهگیری از تاکتیکهای دستکاری عاطفی:
ایجاد احساس گناه، تهدید، باجگیری عاطفی و بازی با احساسات، از جمله روشهایی هستند که فرد کنترلگر برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. - ✳️
توهین و تحقیر:
با گذشت زمان، فرد کنترلگر ممکن است به توهین و تحقیر شریک عاطفی خود روی بیاورد تا عزت نفس او را پایین بیاورد و وابستگی او را بیشتر کند. - ✳️
تهدید به ترک رابطه:
این تهدید، ابزاری است که فرد کنترلگر برای تحت فشار قرار دادن طرف مقابل و مجبور کردن او به انجام خواستههایش استفاده میکند. - ✳️
عدم پذیرش مسئولیت:
فرد کنترلگر معمولا مسئولیت رفتارهای خود را نمیپذیرد و همیشه دیگران را مقصر میداند.
تشخیص نشانههای وابستگی و کنترلگری در یک رابطه، قدم اول برای حل مشکل است. باید به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف احساس امنیت، آزادی و احترام داشته باشند.
چرا روابط عاشقانه به وابستگی و کنترلگری تبدیل میشوند؟
مقدمه
روابط عاشقانه میتوانند منبع شادی، حمایت و رشد شخصی باشند. اما متاسفانه، گاهی اوقات این روابط به سمت وابستگی ناسالم و کنترلگری پیش میروند. این تغییر میتواند به تدریج اتفاق بیفتد و شناسایی آن در مراحل اولیه دشوار باشد. در این مقاله، به بررسی ۱۵ دلیل رایج برای این تحول ناخوشایند میپردازیم.
روابط سالم بر پایه احترام متقابل، اعتماد، و آزادی فردی بنا شدهاند. در مقابل، روابط وابسته و کنترلگر، این اصول را زیر پا میگذارند و باعث آسیب روانی و عاطفی به طرفین میشوند. تشخیص زودهنگام نشانههای وابستگی و کنترلگری، کلید اصلی حفظ سلامت رابطه و جلوگیری از بروز مشکلات جدیتر است. با شناخت عوامل موثر در تبدیل روابط عاشقانه به روابط وابسته و کنترلگر، میتوانید آگاهانهتر عمل کنید و از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری نمایید.
۱. عدم اعتماد به نفس و عزت نفس پایین
وقتی فردی از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، ممکن است برای تایید و احساس ارزشمند بودن به شریک عاطفی خود وابسته شود.این وابستگی میتواند به مرور زمان به تلاش برای کنترل شریک زندگی و جلوگیری از ترک شدن منجر شود.افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب احساس میکنند که لایق عشق و محبت نیستند و به همین دلیل، از دست دادن رابطه را یک فاجعه تلقی میکنند.این ترس باعث میشود تا دست به اقداماتی بزنند که هدف آنها حفظ رابطه به هر قیمتی است، حتی اگر این اقدامات ناسالم و کنترلگرانه باشند.
این افراد ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و اطمینانخاطر از سوی شریک خود باشند و در صورت عدم دریافت این تایید، احساس ناامنی و خشم کنند.در نتیجه، عدم اعتماد به نفس و عزت نفس پایین میتواند یکی از مهمترین عوامل تبدیل رابطه عاشقانه به یک رابطه وابسته و کنترلگر باشد.بهبود عزت نفس و اعتماد به نفس از طریق مشاوره، خودشناسی و فعالیتهای سازنده میتواند به جلوگیری از بروز این مشکل کمک کند.فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد، نیازی به کنترل دیگران برای احساس ارزشمند بودن ندارد و میتواند یک رابطه سالم و متعادل را تجربه کند.
۲. ترس از تنهایی
ترس از تنها ماندن یکی دیگر از دلایل اصلی وابستگی در روابط است.افرادی که از تنهایی هراس دارند، ممکن است به هر قیمتی به رابطه خود چنگ بزنند، حتی اگر رابطه سالم و رضایتبخشی نباشد.این ترس میتواند ناشی از تجربیات گذشته، مانند از دست دادن عزیزان یا دوران کودکی ناامن باشد.فردی که در گذشته طعم تنهایی را به تلخی چشیده است، ممکن است تمایل داشته باشد تا از تکرار آن تجربه به هر نحوی جلوگیری کند.در نتیجه، این افراد ممکن است نیازهای خود را نادیده بگیرند و به خواستههای شریک خود تن دهند تا از ترک شدن جلوگیری کنند.
این رفتار میتواند به مرور زمان منجر به وابستگی ناسالم و کنترلگری شود.
ترس از تنهایی میتواند باعث شود تا فرد در یک رابطه بد بماند، زیرا فکر میکند که تنها ماندن از بودن در یک رابطه ناسالم بدتر است.غلبه بر ترس از تنهایی از طریق خودشناسی، مشاوره و ایجاد یک شبکه اجتماعی قوی میتواند به فرد کمک کند تا روابط سالمتری را تجربه کند.یادگیری لذت بردن از تنهایی و احساس استقلال، کلید رهایی از ترس از تنهایی و داشتن روابط سالمتر است.
۳. الگوهای خانوادگی ناسالم
نوع رابطهای که در خانواده خود دیدهایم، تاثیر عمیقی بر روابط عاشقانه ما دارد.اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که وابستگی، کنترلگری یا سوء استفاده عاطفی رایج بوده است، ممکن است ناخودآگاه این الگوها را در روابط خود تکرار کنید.کودکانی که در خانوادههایی با روابط ناسالم بزرگ میشوند، ممکن است تصور کنند که این نوع روابط طبیعی و حتی اجتنابناپذیر هستند.در نتیجه، آنها ممکن است ناخودآگاه به دنبال روابطی باشند که این الگوها را تکرار کنند.مثلا اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که یکی از والدین کنترلگر بوده است، ممکن است شما نیز به طور ناخودآگاه در روابط خود به دنبال کنترل شریک زندگی خود باشید یا جذب افرادی شوید که سعی در کنترل شما دارند.
شکستن چرخهی الگوهای خانوادگی ناسالم، نیازمند آگاهی و تلاش آگاهانه برای تغییر رفتار است.
درک تاثیر الگوهای خانوادگی بر روابط، اولین قدم برای ایجاد تغییرات مثبت است.
۴. کمبود مهارتهای ارتباطی
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و با صداقت با شریک زندگی میتواند منجر به سوء تفاهمها، نارضایتیها و تلاش برای کنترل طرف مقابل شود.وقتی نمیتوانیم احساسات و نیازهای خود را به درستی بیان کنیم، ممکن است به جای آن سعی کنیم شریک خود را کنترل کنیم تا به خواستههای خود برسیم.مهارتهای ارتباطی شامل توانایی گوش دادن فعال، بیان واضح احساسات و نیازها، حل تعارضها به صورت سازنده و همدلی با طرف مقابل است.کمبود در هر یک از این مهارتها میتواند به مشکلات جدی در رابطه منجر شود.
مثلا اگر فردی نتواند خشم خود را به درستی مدیریت کند، ممکن است به جای بیان احساسات خود به صورت کلامی، به پرخاشگری و رفتارهای کنترلگرانه روی آورد.
یادگیری مهارتهای ارتباطی از طریق کلاسهای آموزشی، کتابها و مشاوره میتواند به بهبود روابط شما کمک کند.ارتباط موثر، کلید حل مشکلات و ایجاد یک رابطه سالم و رضایتبخش است.
۵. ناامنی عاطفی
احساس ناامنی در رابطه، میتواند باعث شود تا فرد برای حفظ رابطه به رفتارهای کنترلگرانه متوسل شود.این ناامنی ممکن است ناشی از تجربیات گذشته، مانند خیانت یا ترک شدن باشد، یا به دلیل کمبود اعتماد در رابطه فعلی ایجاد شود.افرادی که از نظر عاطفی ناامن هستند، ممکن است به طور مداوم به دنبال شواهدی باشند که نشان دهد شریکشان آنها را دوست دارد و به آنها وفادار است.این جستجو میتواند به وسواس فکری و رفتارهای کنترلگرانه، مانند چک کردن تلفن همراه یا شبکههای اجتماعی شریک زندگی منجر شود.ناامنی عاطفی میتواند باعث شود تا فرد احساس کند که لایق عشق و محبت نیست و به همین دلیل، از دست دادن رابطه را یک فاجعه تلقی کند.
این ترس باعث میشود تا دست به اقداماتی بزند که هدف آنها حفظ رابطه به هر قیمتی است، حتی اگر این اقدامات ناسالم و کنترلگرانه باشند.
غلبه بر ناامنی عاطفی نیازمند خودشناسی، مشاوره و تلاش برای ایجاد اعتماد در رابطه است.ایجاد یک رابطه امن و قابل اعتماد، نیازمند تلاش هر دو طرف است.تمرکز بر نقاط قوت خود و ایجاد یک حس ارزشمندی درونی، میتواند به کاهش ناامنی عاطفی کمک کند.
۶. حسادت بیش از حد
حسادت در حد معقول، یک احساس طبیعی است که میتواند نشاندهنده علاقه و تعهد به رابطه باشد.اما حسادت بیش از حد و غیرمنطقی، میتواند به یک نیروی مخرب تبدیل شود و منجر به رفتارهای کنترلگرانه و سوء استفاده عاطفی شود.حسادت بیش از حد معمولا ناشی از کمبود اعتماد به نفس، ناامنی عاطفی و ترس از دست دادن رابطه است.فردی که حسادت بیش از حد دارد، ممکن است به طور مداوم شریک خود را متهم به خیانت کند، او را از معاشرت با دوستان و خانوادهاش منع کند و رفت و آمدهای او را به شدت کنترل کند.
حسادت بیش از حد میتواند باعث شود تا فرد به طور وسواسگونه به دنبال شواهدی باشد که نشان دهد شریکش به او وفادار نیست.این جستجو میتواند به چک کردن تلفن همراه، ایمیلها و شبکههای اجتماعی شریک زندگی منجر شود.کنترل حسادت و تبدیل آن به یک احساس سازنده، نیازمند خودشناسی، مشاوره و تلاش برای ایجاد اعتماد در رابطه است.یادگیری مدیریت احساسات و تغییر الگوهای فکری منفی، میتواند به کاهش حسادت کمک کند.تمرکز بر نقاط قوت رابطه و یادآوری لحظات خوب، میتواند به تقویت اعتماد و کاهش حسادت کمک کند.
۷. نیاز به کنترل
برخی افراد به طور ذاتی نیاز بیشتری به کنترل کردن محیط اطراف و افراد زندگی خود دارند.این نیاز میتواند ناشی از تجربیات گذشته، اضطراب یا ویژگیهای شخصیتی باشد.در روابط عاشقانه، این نیاز به کنترل میتواند به رفتارهای کنترلگرانه، مانند تصمیمگیری برای شریک زندگی، تعیین نحوه لباس پوشیدن او و محدود کردن آزادی او منجر شود.افرادی که نیاز به کنترل بالایی دارند، ممکن است احساس کنند که تنها راه برای حفظ امنیت و ثبات در زندگی، کنترل کردن دیگران است.آنها ممکن است به سختی به دیگران اعتماد کنند و احساس کنند که اگر خودشان کنترل اوضاع را در دست نگیرند، همه چیز از هم میپاشد.
نیاز به کنترل میتواند باعث شود تا فرد به طور ناخودآگاه شریک خود را محدود کند و از استقلال و رشد فردی او جلوگیری کند.
این رفتار میتواند به مرور زمان باعث ایجاد احساس خفقان و نارضایتی در رابطه شود.تمرکز بر جنبههایی از زندگی که میتوانید کنترل کنید، مانند رفتار خودتان، میتواند به کاهش نیاز به کنترل دیگران کمک کند.
۸. کاملا مطلوبگرایی بیش از حد
داشتن انتظارات واقعبینانه از رابطه و شریک زندگی، کلید داشتن یک رابطه سالم و رضایتبخش است.کاملا مطلوبگرایی بیش از حد و داشتن انتظارات غیرواقعی، میتواند منجر به ناامیدی، نارضایتی و تلاش برای تغییر شریک زندگی شود.این تلاش برای تغییر میتواند به رفتارهای کنترلگرانه، مانند انتقاد مداوم، تلاش برای تغییر ظاهر یا رفتار شریک زندگی و عدم پذیرش او به عنوان یک فرد مستقل منجر شود.افرادی که کاملا مطلوبگرا هستند، ممکن است تصویری خیالی از رابطه و شریک زندگی خود در ذهن داشته باشند و هرگز نتوانند از رابطه واقعی خود راضی باشند.
آنها ممکن است به طور مداوم به دنبال نقصها و کمبودهای شریک زندگی خود باشند و سعی کنند او را به فردی تبدیل کنند که در ذهن خود تصور کردهاند.کاملا مطلوبگرایی بیش از حد میتواند باعث شود تا فرد از لذت بردن از رابطه فعلی خود محروم شود و به طور مداوم در حسرت یک رابطه بهتر و کاملتر باشد.تغییر انتظارات و پذیرش واقعیت، نیازمند خودشناسی، مشاوره و تلاش برای قدردانی از ویژگیهای مثبت شریک زندگی است.یادگیری پذیرش نقصها و کمبودها در خود و دیگران، میتواند به بهبود روابط و افزایش رضایت از زندگی کمک کند.
تمرکز بر نقاط قوت رابطه و یادآوری لحظات خوب، میتواند به کاهش کاملا مطلوبگرایی و افزایش رضایت از رابطه کمک کند.
۹. سوء استفاده عاطفی در گذشته
تجربه سوء استفاده عاطفی در گذشته، میتواند تاثیرات عمیقی بر روابط آینده داشته باشد.قربانیان سوء استفاده عاطفی ممکن است به طور ناخودآگاه به دنبال تکرار الگوهای سوء استفاده باشند، یا به دلیل ترس از تکرار تجربه، به رفتارهای کنترلگرانه متوسل شوند.افرادی که در گذشته مورد سوء استفاده عاطفی قرار گرفتهاند، ممکن است اعتماد به نفس پایینی داشته باشند، احساس ناامنی کنند و به سختی به دیگران اعتماد کنند.این احساسات میتواند باعث شود تا آنها به طور ناخودآگاه به دنبال روابطی باشند که الگوهای سوء استفاده را تکرار کنند، زیرا این روابط برای آنها آشنا و قابل پیشبینی هستند.
از طرف دیگر، قربانیان سوء استفاده عاطفی ممکن است به دلیل ترس از تکرار تجربه، به رفتارهای کنترلگرانه متوسل شوند.آنها ممکن است سعی کنند شریک زندگی خود را کنترل کنند تا از وقوع مجدد سوء استفاده جلوگیری کنند.بهبود از سوء استفاده عاطفی و ایجاد روابط سالم، نیازمند مشاوره تخصصی، خودشناسی و تلاش برای ایجاد اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران است.یادگیری تشخیص نشانههای سوء استفاده و تعیین مرزهای سالم در روابط، میتواند به جلوگیری از تکرار تجربه کمک کند.تمرکز بر بهبودی و خود مراقبتی، میتواند به تقویت اعتماد به نفس و ایجاد روابط سالمتر کمک کند.
۱۰. اعتیاد
اعتیاد به مواد مخدر، الکل، یا هر رفتار اعتیادآور دیگری، میتواند تاثیرات مخربی بر روابط داشته باشد.اعتیاد میتواند باعث شود تا فرد از مسئولیتهای خود در قبال رابطه فرار کند، به شریک زندگی خود دروغ بگوید، پول رابطه را صرف اعتیاد خود کند و رفتار غیرقابل اعتمادی داشته باشد.این رفتارها میتواند باعث ایجاد ناامنی، خشم و نارضایتی در رابطه شود و به رفتارهای کنترلگرانه و سوء استفاده عاطفی منجر شود.افرادی که به مواد مخدر یا الکل اعتیاد دارند، ممکن است در حالت مستی یا خماری رفتارهای خشونتآمیز و کنترلگرانه داشته باشند.
آنها ممکن است شریک زندگی خود را تهدید کنند، او را کتک بزنند یا اموال او را تخریب کنند.اعتیاد میتواند باعث شود تا فرد به طور کامل به اعتیاد خود وابسته شود و رابطه خود را نادیده بگیرد.این بیتوجهی میتواند باعث شود تا شریک زندگی احساس تنهایی، ناامیدی و بیارزشی کند.درمان اعتیاد، اولین قدم برای بهبود رابطه است.بدون درمان اعتیاد، بعید است که بتوانید یک رابطه سالم و رضایتبخش را تجربه کنید.دریافت حمایت از خانواده و دوستان و شرکت در گروههای حمایتی، میتواند به فرد معتاد در مسیر بهبودی کمک کند.
اگر در رابطهای هستید که با اعتیاد دست و پنجه نرم میکند، مراقبت از خود و حفظ سلامت روانی خود، بسیار مهم است.
۱۱. انزوا از دوستان و خانواده
یکی از نشانههای خطرناک در روابط کنترلگر، تلاش برای منزوی کردن فرد از دوستان و خانوادهاش است.فرد کنترلگر ممکن است سعی کند شریک زندگی خود را از معاشرت با افرادی که به آنها نزدیک هستند منع کند، به بهانههای مختلف او را از رفتن به مهمانیها و دورهمیها باز دارد و سعی کند او را از دنیای بیرون جدا کند.منزوی کردن فرد از دوستان و خانوادهاش، باعث میشود تا او به طور کامل به فرد کنترلگر وابسته شود و هیچگونه حمایت و پشتیبانی دیگری نداشته باشد.این انزوا باعث میشود تا فرد احساس تنهایی، ناامیدی و بیقدرتی کند و نتواند در برابر رفتارهای کنترلگرانه مقاومت کند.
فرد کنترلگر ممکن است از حسادت، ناامنی یا نیاز به کنترل برای توجیه تلاش خود برای منزوی کردن شریک زندگی خود استفاده کند.او ممکن است ادعا کند که دوستان و خانواده شریک زندگی، برای او خوب نیستند و قصد دارند رابطه آنها را خراب کنند.حفظ ارتباط با دوستان و خانواده، برای سلامت روانی و عاطفی بسیار مهم است.هرگز اجازه ندهید کسی شما را از افرادی که دوست دارید جدا کند.اگر احساس میکنید که شریک زندگی شما سعی در منزوی کردن شما دارد، با دوستان و خانواده خود صحبت کنید و از آنها کمک بخواهید.
۱۲. عدم تعیین مرزهای مشخص
تعیین مرزهای مشخص در یک رابطه، برای حفظ سلامت و احترام متقابل ضروری است.مرزها، خطوط قرمزی هستند که نشان میدهند چه رفتارهایی قابل قبول هستند و چه رفتارهایی غیرقابل قبول.عدم تعیین مرزها، میتواند باعث شود تا فرد کنترلگر به راحتی از خطوط قرمز عبور کند و رفتارهای نامناسبی را انجام دهد.مرزها باید واضح، مشخص و قابل اجرا باشند.مثلا میتوانید تعیین کنید که شریک زندگی شما حق ندارد تلفن همراه شما را چک کند، به شما توهین کند یا در مورد دوستان و خانواده شما بدگویی کند.اگر شریک زندگی شما از مرزهای شما عبور کرد، باید به او اطلاع دهید که رفتارش غیرقابل قبول است و از او بخواهید که دیگر آن رفتار را تکرار نکند.
اگر شریک زندگی شما به مرزهای شما احترام نمیگذارد، ممکن است لازم باشد رابطه را ترک کنید.
تعیین مرزها، نشاندهنده احترام به خود و نیازهای خود است.هرگز از تعیین مرزها در رابطه خود نترسید.اگر در تعیین مرزها مشکل دارید، میتوانید از یک مشاور کمک بگیرید.
۱۳. سوء استفاده مالی
سوء استفاده مالی یکی از اشکال پنهان و مخرب سوء استفاده است که میتواند در روابط عاشقانه رخ دهد.سوء استفاده مالی شامل کنترل کردن منابع مالی شریک زندگی، محدود کردن دسترسی او به پول، سوء بهرهگیری از پول او برای مقاصد شخصی و وادار کردن او به انجام کارهایی است که از نظر مالی به او آسیب میرساند.فرد سوء استفادهگر ممکن است به بهانههای مختلف از شریک زندگی خود پول بگیرد و هرگز آن را پس ندهد، او را مجبور کند که بدهیهای او را پرداخت کند، یا او را از کار کردن و کسب درآمد منع کند.
سوء استفاده مالی میتواند باعث شود تا فرد قربانی احساس ناتوانی، وابستگی و بیارزشی کند.
او ممکن است به دلیل نداشتن منابع مالی، نتواند از رابطه سوء استفادهآمیز خارج شود.آگاهی از حقوق مالی خود و حفظ استقلال مالی، میتواند به جلوگیری از سوء استفاده مالی کمک کند.اگر در رابطهای هستید که در آن مورد سوء استفاده مالی قرار میگیرید، از یک مشاور مالی و یک وکیل کمک بگیرید.
۱۴. بهرهگیری از تهدید و ارعاب
تهدید و ارعاب یکی از روشهای رایج است که افراد کنترلگر برای تحت سلطه قرار دادن شریک زندگی خود از آن استفاده میکنند. تهدید میتواند به اشکال مختلفی باشد، مانند تهدید به ترک کردن رابطه، تهدید به آسیب رساندن به خود یا دیگران، یا تهدید به افشای اطلاعات خصوصی. هدف از تهدید و ارعاب، ایجاد ترس و ناامنی در شریک زندگی و وادار کردن او به انجام کارهایی است که نمیخواهد انجام دهد. فرد کنترلگر ممکن است از تهدید برای ساکت کردن شریک زندگی خود، جلوگیری از اعتراض او به رفتارها
۱۵. باورهای غلط درباره عشق
متاسفانه، باورهای غلط و رمانتیکشده درباره عشق، میتوانند زمینه را برای روابط ناسالم و کنترلگرانه فراهم کنند. مثلا این باور که “عشق یعنی گذشت از همه چیز” یا “عشق یعنی یکی شدن دو نفر” میتواند باعث شود تا فرد نیازهای خود را نادیده بگیرد و در رابطه با رفتارهای نامناسبی کنار بیاید. باورهای غلطی مثل “حسادت نشانه عشقه” یا “اگه دوستم داشته باشه، هر کاری برام میکنه” میتواند شروع یک رابطه وابسته را رقم بزند. واقعیت این است که عشق سالم، بر پایه احترام متقابل، اعتماد، آزادی فردی و مرزهای مشخص بنا شده است. در یک رابطه سالم، هر دو طرف حق دارند نیازهای خود را بیان کنند، از استقلال خود محافظت کنند و به طور آزادانه تصمیم بگیرند. اگر در مورد باورهای خود درباره عشق مطمئن نیستید، میتوانید از یک مشاور کمک بگیرید. انتخاب یک رابطه سالم، نیازمند آگاهی، خودشناسی و شهامت است.






